درک هزینه جذب مشتری (CAC) به عنوان قلب تلاش های شما برای رشد کسب و کار به حساب میاد. هر کسب و کاری با هزینه های فرصت مواجه هستش. ما نمیتونیم هر کمپین، هر کانال یا هر بخش بازار رو برای به دست آوردن مشتریان جدید دنبال کنیم. بازاریابان باید تصمیم بگیرن بهترین بودجه و تلاش های بازاریابی خودشون رو به کدوم بخش اختصاص بدن.
با توجه به اینکه در طول پنج سال گذشته، هزینه جذب مشتریان جدید بیش از 50 درصد افزایش داشته، این تصمیمات خیلی مهم تر از قبل محسوب میشه. بلوغ کانال های تبلیغاتی پولی مثل گوگل ادوردز و افزایش کیفیت و کمیت محتوای منتشر شده در وبلاگ های سراسر وب به این معنیه که کانال های ارگانیک به سرعت در حال رشد هستن.
بنابراین، کسب و کارها برای رشد باید سخت تر و مهم تر از همه، هوشمندتر کار کنن.
هزینه جذب مشتری یا CAC چیست؟
CAC از سرواژه عبارت Customer Acquisition Cost به معنی هزینه جذب مشتری گرفته شده. پارامتر CAC در یک شرکت نشون دهنده کل هزینه فروش و مارکتینگ انجام شده برای جذب یک مشتری جدید در یک بازه زمانی مشخص هستش.
کل هزینه فروش و بازاریابی، تمام هزینه های برنامه و بازاریابی، حقوق، کمیسیون ها، پاداش ها، سربار مربوط به جذب سرنخ های جدید و تبدیل اونها به مشتریان رو شامل میشه. هدف شرکت های موفق کاهش دائمی هزینه های جذب مشتریه تا اینطوری نه تنها بخشی از درآمد رو جبران کنن بلکه از سلامت برنامه های فروش، بازاریابی و خدمات مشتری مطمئن بشن.
کسب و کارها از این معیار برای تعیین سودآوری خودشون استفاده می کنن، چرا که میزان پولی که برای جذب مشتری صرف میشه با تعداد مشتریانی که واقعا به دست میارن به راحتی قابل مقایسه هستش.
کاهش CAC به این معنیه که کسب و کار پول رو به طور موثرتری خرج می کنه و باید بازدهی بالاتری رو در سود کلی خودش شاهد باشه. اگر برنامه بازاریابی ورودی شما موفق باشه، نیازی نیست منابع زیادی رو صرف تبلیغات برای ایجاد سرنخ های نامناسب اختصاص بدین. مثلا وقتی که محتوای وبلاگ شما در 24 ساعت شبانه روز سرنخ های ارگانیک با کیفیت بالا رو تولید می کنه، عملا چه نیازی به تبلیغات دارین؟
اگر تیم فروشتون دائما در حال پایش و پرورش یک پایپ لاین سالمه، نیازی نیست برای استخدام کارشناسان بیشتر برای رسیدن به تارگت ها و سهمیه های خود در هر فصل عجله کنین.
برای کسب اطلاعات بیشتر راجع به استراتژی ها و راه های جذب مشتری، پیشنهاد میکنیم به صفحه “استراتژی های جدید جذب مشتری” ما مراجعه کنین.
نحوه محاسبه هزینه جذب مشتری
اولین قدم در محاسبه هزینه جذب مشتری، تعیین دوره زمانی (ماه، سه ماهه، سال) هستش که برای اون ارزیابی می کنین. این موضوع به شما کمک می کنه تا دامنه داده های خودتون رو محدود کنین. سپس کل هزینه های بازاریابی و فروشتون رو با هم جمع و کل اون رو بر تعداد مشتریان جدیدی که در طول دوره به دست اومده، تقسیم کنین.
نتیجه باید هزینه تخمینی شرکتتون برای به دست آوردن هر مشتری جدید رو نشون بده. مثلا فرض کنین شرکت شما 500 هزار دلار برای فروش و 300 هزار دلار برای بازاریابی هزینه می کنه. علاوه بر این، شرکت شما در سه ماهه گذشته 800 مشتری جدید به دست آورده.
بنابراین، اگر بخواهیم CAC رو برای کسب و کار شما حساب کنیم، هزینه جذب مشتری در اون سه ماهه معادل 1 هزار دلار میشه که از تقسیم مجموع 500 و 300 هزار دلار بر 800 به دست میاد.
بعد از محاسبه CAC برای شرکت خودتون، میتونین این مقدار رو با سایر معیارهای کلیدی تجاری مقایسه کنین. با این کار، بینش های معناداری در مورد کمپین های بازاریابی، فروش و خدمات مشتری خودتون کشف می کنین.
فرمول کلی محاسبه هزینه جذب مشتری:
تعداد مشتری های جدید/(هزینه فروش + هزینه بازاریابی) = هزینه جذب مشتری
هزینه جذب مشتری برای هر شرکت اهمیت بسیار زیادی داره. این هزینه نشان میده که چقدر یک شرکت برای جذب مشتریان جدید تلاش میکنه و تا چه اندازه برای رشد کسب و کار خود سرمایهگذاری میکنه. علاوه بر این، محاسبه و بهینه سازی هزینه جذب مشتری (CAC) به شرکتها کمک میکنه تا به شناخت بهتری از عملکرد بازاریابی خود برسن و در نهایت به دستیابی به بازدهی بیشتر و سودآوری بهتر برسن.
به همین دلیل حساب کردن این مفهوم دارای اهمیت زیادی هستش.
- کاربری آسان
- پشتیبانی قدرتمند
انواع هزینه هایی که باید در فرمول CAC گنجانده بشن
اگر از هزینه فروش و بازاریابی خودتون مطمئن نیستین، هزینه های زیر رو برای این شاخص در نظر بگیرین.
هزینه تبلیغات
هزینه تبلیغات، پولی هستش که برای تبلیغات خرج می کنین. برای بعضی از مشاغل، تبلیغات یک راه خیلی عالی برای جذب مشتریان جدید به حساب میاد. برای اینکه تبلیغات اثربخش باشن، کمپین های شما باید با مخاطب هدفتون متناسب باشن. اگر مطمئن نیستین که بازده خوبی از یک کمپین بازاریابی دریافت می کنین، کافیه درآمد حاصل از تبلیغات رو بر مقدار پولی که در اون کمپین هزینه شده تقسیم کنین تا ارزش کمپین محاسبه بشه.
حقوق کارمندان
کارمندان عالی همیشه ارزش سرمایه گذاری رو دارن. بنابراین، اگر احساس می کنین که این هزینه خیلی زیاده، به نحوه برخورد با این هزینه دقت کنین. ممکنه به غیر از کاهش حقوق یا اخراج، برای کاهش پول خرج شده بابت حقوق گزینه های جایگزین دیگه ای وجود داشته باشه.
مثلا نرم افزار چت وبسایت و اتوماسیون بازاریابی میتونه گردش کار تیم شما رو تکمیل کنه و بهره وری کلی شرکتتون رو بهبود ببخشه.
هزینه های خلاقانه
هزینه های خلاقانه چیزیه که برای تولید محتوا خرج می کنین. این میتونه شامل هزینه جذب یک بازیگر یا سلبریتی برای تبلیغ شرکتتون یا وعده ناهار جلسات تیم خودتون باشه. همه این هزینه ها در تولید محتوا نقش دارن.
هزینه های فنی
هزینه های فنی مربوط به فناوری مورد استفاده توسط تیم بازاریابی یا فروشتون میشه. مثلا، اگر ابزار گزارش گیری که خریدین پیشرفت معاملات باز شما رو ردیابی می کنه، یک هزینه فنی انجام دادین.
هزینه های انتشار
هزینه های انتشار اون چیزی هستن که برای انتشار عمومی کمپین بازاریابی شما هزینه میشه. این میتونه شامل پولی باشه که برای پخش تلویزیونی، تبلیغات پولی در رسانه های اجتماعی یا یک آگهی در روزنامه یا مجله خرج میشه.
هزینه های تولید
هزینه های تولید، هزینه های مرتبط با تولید فیزیکی محتوا هستن. مثلا اگر در حال ساخت یک ویدیو هستین، باید یک دوربین بخرین، یک ست یا استودیو بسازین، ویدیوها رو ویرایش کنین و ده ها مورد دیگه.
نگهداری موجودی
حتی اگر یک کسب و کار SaaS هستین، باید برای نگهداری و بهینه سازی محصولات خودتون پول خرج کنین. برای مشاغلی که محصولات فیزیکی میفروشن، این هزینه صورتحساب های آب و برق و هزینه های ذخیره سازی در یک مرکز رو شامل میشه. اما اگر نرم افزار میفروشین، این پولیه که به منظور بهبود تجربه کاربر، صرف به روزرسانی ها و وصله ها میشه.
چرا CAC اهمیت زیادی داره؟
هزینه جذب مشتری برای هر شرکت اهمیت بسیار زیادی داره. این هزینه نشان میده که چقدر یک شرکت برای جذب مشتریان جدید تلاش میکنه و تا چه اندازه برای رشد کسب و کار خود سرمایهگذاری میکنه. علاوه بر این، محاسبه و بهینه سازی هزینه جذب مشتری (CAC) به شرکتها کمک میکنه تا به شناخت بهتری از عملکرد بازاریابی خود برسن و در نهایت به دستیابی به بازدهی بیشتر و سودآوری بهتر برسن.
به همین دلیل حساب کردن این مفهوم دارای اهمیت زیادی هستش.مانند هر شاخص دیگه ای، CAC هم مثل یک اهرمه که کسب و کارها میتونن اون رو تنظیم کنن؛ و با کمک اون به اهدافشون برسن یا بسته به استراتژیشون، به عنوان یک منبع برای مزیت رقابتی شناخته بشن. در این بخش به 3 دلیل اصلی که چرا اندازه گیری CAC برای یک کسب و کار خیلی مهمه اشاره می کنیم.
1. تسهیل تصمیم گیری
در ساده ترین شکل، CAC به ما میگه جذب مشتریان جدید چقدر هزینه داره؛ اما اگر دقیق تر نگاه کنیم، متوجه میشیم که مکانیزمی رو فراهم می کنه که از طریق اون فرآیند تصمیم گیری ما رو تسهیل می کنه.
فرض کنین یک فروشگاه حیوانات خانگی راه اندازی کردین و برای سه ماهه پایانی سال آماده میشین. در 3 ماه گذشته سه تبلیغ مختلف رو آزمایش کردین و تا الان هر تبلیغ 100 کلیک دریافت و 10 مشتری جدید تولید کرده باشه. در نگاه عادی به نظر میرسه هر سه تا تبلیغ عملکرد یکسانی داشتن و احتمالا برای سه ماهه آینده هم این سه تبلیغ رو ادامه میدین.
اما وقتی تخصیص هزینه دستیابی به این 100 کلیک رو برای هر تبلیغ مشخص کنین، عملکرد اونها متفاوت به نظر میاد. در واقع با در نظر گرفتن هزینه هر کلیک (CPC) میتونیم هزینه جذب مشتری هر کدوم از این سه تبلیغ رو محاسبه کنیم و در نهایت متوجه بشیم کدوم تبلیغ از همه بهینه تر بوده.
اگرچه این یک مثال ساده برای نمایش اهمیت CAC بود اما به طور واضح میشه فهمید که محاسبه درست هزینه جذب مشتری تا چه حدی برای یک کسب و کار اهمیت داره.
2. کمک به بهینه سازی فعالیت های بازاریابی و فروش برای تمرکز بر ارزش طول عمر مشتری (LTV)
خیلی راحت میشه فقط برای رسیدن به کمترین هزینه جذب مشتری ممکن تمرکز کرد اما مهمه که به یاد داشته باشین که هزینه ها همگی بد نیستن. بیاین دوباره به مثال خودمون نگاه کنیم.
فرض کنیم که تبلیغ 1 کمترین میزان CAC رو داشت و هر تبلیغ مربوط به یک محصول مشابه از برند غذای سگ باشه. اما این تبلیغات بخش های مختلف مشتریان، سگ های کوچک، سگ های متوسط و سگ های بزرگ رو هدف قرار داده است.
فرض کنیم که سگ های کوچک کمترین مقدار غذا رو میخورن و به طور متوسط صاحبان اونها 10 خرید انجام میدن. سگ های متوسط دو برابر سگ های کوچک غذا میخورن، بنابراین، صاحبان اونها در مجموع 20 خرید انجام میدن. سگ های بزرگ دو برابر سگ های متوسط غذا میخورن و صاحبان اونها در طی دو سالی که مشتری شما هستن، مجموعا 40 خرید انجام میدن.
این به طور قابل توجهی ارزش هر تبلیغ رو تغییر میده. اگر LTV رو محاسبه کنیم، با میانگین قیمت خرید R100، می بینیم که برای تبلیغ 1 این مقدار معادل R1000، برای تبلیغ 2 معادل R2000 و برای تبلیغ 3 معادل R4000 هستش.
اگر به نسبت LTV/CAC سه ماهه نگاهی بیندازیم، متوجه میشیم که به ازای هر R هزینه شده در تبلیغ 1، معادل R20 پس می گیرین. برای تبلیغ 2 و 3 هم این مبلغ به ترتیب R26.67 و R40 هستش.
وقتی از این زاویه این سه تبلیغ رو در نظر بگیرین، اگرچه تبلیغ 3 بالاترین CAC رو داشت، اما بازدهی به مراتب بیشتری رو نسبت به هزینه اختصاص یافته ارائه داد.
با افزودن محصولات یا خدمات بیشتر، هدف قرار دادن گروه هایی جدیدی از مشتریان، آزمایش کانال های مختلف، بدون شک معادلمه پیچیده تر میشه. به همین دلیل استفاده از CAC در ارتباط با ارزش طول عمر مشتری (LTV) اهمیت زیادی داره. بدون در نظر گرفتن LTV، اولویت بندی موثر منابع برای کسب و کارها و تیم های بازاریابی اونها خیلی دشواره.
3. تعیین و بهینه سازی دوره بازپرداخت شما
بیشتر تجزیه و تحلیل هزینه های جذب مشتری به نسبت LTV/CAC ختم میشه که تصویر کاملی رو نشون نمیده. خوبه بدونید که عنصر سومی هم وجود داره و باید اون رو در نظر گرفت؛ دوره بازگشت سرمایه.
دوره بازپرداخت، نرخی هستش که با اون میتونین از مشتریان پرداخت کننده خودتون پول نقد دریافت کنین. این نشون میده که چقدر سریع میتونین در کسب و کارتون سرمایه گذاری کنین و در حالت ایده آل یکی از اجزایی هستش که باید در محاسبه CAC در نظر بگیرین.
دوره های بازپرداخت مهم هستن چرا که در یک تجارت خوب، جریان نقدینگی اهمیت زیادی داره. پولی که همین امروز به اون دسترسی دارین و امکان رشد سریع تر رو براتون فراهم می کنه خیلی بهتر از پولیه که 5 سال دیگه قراره به دستتون برسه
تاثیر ارزش طول عمر مشتری بر هزینه جذب مشتری
یک معیار برای تجزیه و تحلیل در رابطه با هزینه جذب مشتری، ارزش طول عمر مشتری یا LTV هستش. LTV درآمد پیش بینی شده ای هستش که یک مشتری در طول رابطه خود با یک شرکت ایجاد می کنه.
برای محاسبه LTV، به چند متغیر برای جایگذاری در فرمول نیاز داریم:
میانگین ارزش خرید: این عدد رو با تقسیم کل درآمد شرکتتون در یک بازه زمانی (معمولا یکسال) بر تعداد خریدهای انجام شده طی همون دوره محاسبه کنین.
میانگین فرکانس خرید: این عدد رو با تقسیم تعداد خریدها در طول دوره زمانی بر تعداد مشتریان منحصر به فردی که در اون بازه زمانی خرید انجام دادن، محاسبه کنین.
ارزش مشتری: این عدد رو با ضرب میانگین ارزش خرید در میانگین دفعات خرید محاسبه کنین.
میانگین طول عمر مشتری: این عدد رو با میانگین تعداد سال هایی که مشتری به خرید خودش از شرکت شما ادامه میده، محاسبه کنین.
سپس، LTV رو با ضرب ارزش مشتری در میانگین طول عمر مشتری به دست بیارین. نتیجه به صورت تخمینی نشون میده که یک مشتری معمولی در طول رابطه با شما حدودا چقدر درآمدزایی داره برای شرکتتون.
بنابراین، نسبت LTV به CAC شرکت شما یا LTV:CAC یک شاخصه که خیلی سریع نشون میده هر مشتری نسبت به هزینه ای که برای جذبش انجام شده، چقدر ارزشمنده.
شرکت ها باید بتونن یک تعادل مناسب رو برای این نسبت پیدا کنن تا اینطوری بیشترین بهره رو از سرمایه گذاری های مالی خودشون تجربه کنن. در حالت ایده آل، تقریبا یکسال طول میکشه تا هزینه جذب مشتری جبران بشه و LTV:CAC شما باید 3:1 باشه؛ به عبارت دیگه، ارزش مشتریان شما باید سه برابر هزینه به دست آوردن اونها باشه.
اگر نسبت به به 1:1 نزدیک تر باشه، این یعنی به همون اندازه که برای دستیابی به یک مشتری هزینه می کنین، مشتری هم برای خرید محصولات شما پول خرج می کنه. برای روشن شدن بهتر قضیه، اگر نسبت از 3:1 بیشتر باشه (مثلا 5:1)، نشون دهنده این موضوعه که شما به اندازه کافی برای فروش و بازاریابی هزینه نمی کنین و ممکنه فرصت های جذب سرنخ های جدید رو از دست بدین.
در این مرحله، ممکنه تعجب کنین که بالاخره یک CAC خوب چطور باید باشه؟ خب، این عدد ممکنه نسبت به صنعتی که در اون فعالیت دارین متفاوت باشه. بنابراین، برای اینکه درک بهتری از موضوع داشته باشین بهتره ادامه مقاله رو مطالعه کنین و با میانگین هزینه جذب مشتری در صنایع مختلف آشنا بشین.
عوامل تاثیرگذار بر هزینه جذب مشتری
همونطور که گفته شد هزینه جذب مشتری معیاریه که بازاریابان برای سنجش اثربخشی تبلیغات و تلاش های بازاریابی خودشون از اون استفاده می کنن. از نظر سادگی، این معیار مفیده و به بازاریابان میگه که به طور متوسط چقدر برای جذب هر مشتری جدید هزینه می کنن.
اما اگر دقیق تر نگاه کنین، چیزهای مختلفی در هزینه جذب مشتری تاثیرگذاره. دونستن این موضوع خیلی مهمه، چرا که وقتی هدفتون کاهش این هزینه باشه، باید تمام اهرم هایی که میتونن روی روند کاهشی تاثیر داشته باشن رو بشناسین.
در ادامه میتونین با چند مورد از مهمترین عواملی که میتونن روی هزینه جذب مشتری یا CAC تاثیر بگذارن آشنا بشین.
– نگاه و احساس تبلیغات
همه چیز، از طراحی گرفته تا هدلاین، کپی تا دعوت به عمل، در نحوه تعامل افراد و درصد افرادی که روی تبلیغ کلیک می کنن تاثیرگذاره.
– هزینه های تبلیغات
شکی نیست که هزینه ای که برای تبلیغات اختصاص میدین در معادله هزینه جذب مشتری یک عامل کلیدی به حساب میاد. در سطح خردتر، مدیریت پیشنهادات قیمتی برای تبلیغات آنلاین (مثلا در سرویس گوگل ادز) میتونه روی هزینه کلی تاثیرگذار باشه.
– کانال های تبلیغاتی
کانال های مختلف شامل فیسبوک، فضای باز، تلویزیون و جستجوی پولی، هزینه ها و معیارهای متفاوتی دارن که همگی میتونن هزینه های ترکیبی برای جذب هر مشتری رو افزایش میدن.
– نرخ تبدیل
همه چیز از صفحات فرود گرفته تا پایپ لاین فروش روی تعیین نرخ تبدیل شما تاثیرگذارن. این نرخ نشون میده که با چه وضعیتی بازدیدکننده ها رو به مشتری تبدیل می کنین. در این خصوص اهرم های موثر زیادی وجود داره، طوری که یک شاخه کامل از بازاریابی آنلاین تحت عنوان CRO رو به خودش اختصاص داده.
– هزینه های بازاریابی متغیر
علاوه بر هزینه های تبلیغات مستقیم، شما بابت ایمیل های خروجی، نیروهای فروش و خیلی چیزهای دیگه که در نهایت به جذب مشتری جدید کمک می کنن باید هزینه هایی رو پرداخت کنین. همه اینها عواملی هستن که کل هزینه جذب مشتری رو افزایش میدن.
– دیده شدن برند
اینکه برند شما چقدر شناخته شده هستش کاملا روی میزان فروشتون تاثیرگذاره و میتونه نرخ تبدیل رو افزایش بده.
– قیمت گذاری و تبلیغات
قیمت ها و پیشنهادات مختلف میتونن عادت های خرید مشتریان بالقوه شما رو تغییر بدن و باعث جذاب تر به نظر رسیدن پیشنهاداتتون بشن.
چطور می توان هزینه جذب مشتری را بهبود داد؟
برای بهبود هزینه جذب مشتری چند راه مختلف وجود داره تا در نهایت نسبت LTV:CAC به 3:1 نزدیک تر بشه. در اینجا به چند استراتژی اشاره شده که با کمک اونها میتونین وضعیت رو بهبود بدین.
سرمایه گذاری روی بهینه سازی نرخ تبدیل (CRO)
مطمئن بشین که تبدیل بازدیدکنندگان به سرنخ یا تبدیل سرنخ ها به مشتریان و خرید در سایتتون برای بازدیدکننده ها ساده و سر راست باشه. سایتتون رو برای ارسال فرم ها و خرید از طریق موبایل بهینه کنین، کپی های مختلفی که در سایت وجود داره رو تست کنین و مطمئن بشین همه چیز واضح باشه.
سعی کنین یک فرآیند فروش بدون نیاز به دخالت نیروی انسانی رو ایجاد کنین تا بازدیدکننده ها به صورت 7/24 امکان خرید داشته باشن.
افزودن ارزش
با ارائه چیزهایی که برای مشتریان ها ارزشمنده، ارزش مشتری ها رو افزایش بدین. بازخورد مشتری رو جمع آوری کنین؛ چه اصلاح یک محصول یا ارائه یک ویژگی جدید باشه و چه ارائه محصولی مکمل، تمام تلاشتون رو به کار ببرین تا اون چیزی که مشتری میخواد رو بهشون ارائه بدین تا بتونین برای مدت طولانی تری اونها رو حفظ کنین.
اجرای یک برنامه ارجاع (رفرال) مشتری
اگر مشتری شما رو به یک سرنخ گرم از شبکه خودش ارجاع بده که از قبل علاقه مند به کسب اطلاع در مورد محصول یا خدمات شما بوده، CAC اونها در صورت تبدیل عدد 0 خواهد بود. این مشتریان “رایگان” به مرور زمان CAC شما رو کاهش میدن؛ بنابراین، یک برنامه ارجاع مشتری بسازین که مشتریان شما برای شرکت در اون رقبت داشته باشن.
ساده سازی چرخه فروش
طول یک چرخه فروش معمولی رو کاهش بدین تا تعداد فروش هایی رو که میتونین در طول یک سال تحت تاثیر قرار بدین، افزایش پیدا کنه. برای ارتباط موثرتر با سرنخ هایی که شرایط بهتری دارن میتونین از یک نرم افزار CRM کمک بگیرین.
هزینه های مشتری براساس صنعت
ممکنه به دلیل عوامل تاثیرگذار متعدد در هر صنعت، هزینه جذب مشتری متفاوتی رو شاهد باشین. به عنوان شروع میتونین عوامل زیر رو در نظر داشته باشین.
- طول چرخه فروش
- ارزش خرید
- فرکانس (دفعات) خرید
- طول عمر مشتری
- بلوغ شرکت
بنابراین، برای اینکه CAC در صنایع مختلف رو به شکل بهتری درک کنین در این بخش خلاصه ای از میانگین هزینه جذب مشتری براساس صنعت گردآوری شده که میتونین اونها رو بررسی کنین.
- مسافرت: 7 دلار
- خرده فروشی: 10 دلار
- کالاهای مصرفی: 22 دلار
- تولید: 83 دلار
- حمل و نقل: 98 دلار
- آژانس بازاریابی: 141 دلار
- مالی: 175 دلار
- فناوری (سخت افزار): 182 دلار
- املاک و مستغلات: 213 دلار
- بانک/بیمه: 303 دلار
- مخابرات: 315 دلار
- فناوری (نرم افزار): 395 دلار
مثال هایی از هزینه جذب مشتری
برای درک هر چه بهتر هزینه جذب مشتری یا CAC در ادامه میتونین با چند نمونه از مثال ها آشنا بشین. این مثال ها به شما کمک می کنن تا نحوه محاسبه CAC رو به شکل بهتری تجسم کنین.
مثال 1: یک شرکت نرم افزاری
بیایید فرض کنیم یک شرکت نرم افزاری CRM بابت یک کمپین بازاریابی حدودا 30 هزار دلار هزینه کرده باشد. پس از کمپین، شرکت متوجه میشه 1200 مشتری جدید برای دریافت اشتراک ثبت نام کردن.
انتظار میره هر سال این شرکت 50 هزار دلار دیگه رو بابت فنی و تولید این مشتریان جدید هزینه کنه.
CAC برای این شرکت نرم افزاری به این صورته:
40 = 1200 / (50 هزار دلار + 30 هزار دلار)
این یعنی شرکت برای جذب هر مشتری جدید 40 دلار هزینه کرده است.
مثال 2: یک شرکت کالاهای مصرفی
فرض کنین یک شرکت کالاهای مصرفی برای جذب 1000 مشتری جدید 5 هزار دلار بابت فروش و 1000 دلار بابت بازاریابی هزینه می کنه. هزینه جذب مشتری برای این شرکت به صورت زیر محاسبه میشه:
60 = 1000 / (1000 دلار + 5000 دلار)
مثال 3: یک شرکت تولیدی
اگر یک شرکت تولیدی که مصالح ساختمانی میفروشه 10 هزار دلار برای بازاریابی و 5 هزار دلار برای فروش هزینه کنه و در نهایت 200 مشتری جدید به دست آورده باشه، CAC اون عبارت است از:
75 = 200 / (5000 دلار + 10 هزار دلار)
سخن پایانی
در این مقاله، به بررسی هزینه جذب مشتری (CAC) و اهمیت آن برای شرکتها پرداختیم. همچنین، روشهای محاسبه و عوامل تأثیرگذار بر هزینه جذب مشتری را بررسی کردیم. برای بهبود عملکرد و کاهش هزینه جذب مشتری، بهینهسازی فرآیند جذب مشتری و استفاده از راهکارهای مختلفی را مطرح کردیم. با در نظر گرفتن این موارد و انجام اقدامات مناسب، شرکتها میتوانند هزینه جذب مشتری را به حداقل برسانند و در موفقیت و رشد کسب و کار خود پیشرفت کنند.
12 در مورد “هزینه جذب مشتری | Customer Acquisition Cost (CAC) چیست؟”
خیلی ممنونم بابت اطلاعات خوبی که ثبت کردید واقعا کمک کننده بود
خواهش میکنم
کمک به شما عزیزان وظیفه ماست
ما از چه راه هایی میتوانیم به سادگی متوجه بشیم هزینه جذب مشتریانمان چقدر بوده؟
آیا نرم افزاری برای این موضوع وجود داره؟
خیلی راحت از هزینهای که پرداخت کردید برای تبلیغات و کمپین و تعداد مشتریانتان محاسبه کنید و نیاز به نرم افزار ندارد ولی با کمک نرم افزار CRM ما میتوانید به صورت مدیریت شده ارتباط با مشتریانتان را حفظ کنید و ارزش بیشتری برایشان خلق کنید
سلام بسیار سپاسگزارم از شما بابت این مقاله در مورد هزینه جذب مشتری
سلام وقتتون بخیر باشه
خواهش میکنم امیدواریم کمکی کرده باشیم
CAC بسیار مهمه چون شما میتونین بفهمین که کمپین موفقی داشتین یا نه، ضرر کردین با این کمپین یا نه، حتی چقدر سود کردین بعد از اجرا کمپین
در کل هزینه جذب مشتری جزو مهم ترین چیزهاییه که باید حساب بشه تو شرکت
سلام وقتتون بخیر باشه
درسته هزینه جذب مشتری خیلی مهم هستش ممنونم از نظری که ثبت کردین
حساب جذب مشتری برای کسب و کار از اهمیت زیادی برخورداره
کسب و کارها حتما باید این شاخص رو حساب کنن تا بتونن ببینن وضعیت تبلیغات و هزینه به درآمدشون چجوریه و آیا دارن ضرر میکنن یا سود
سلام وقتتون بخیر باشه
بله کاملا درست میگین
ممنونم از ثبت نظرتون
محاسبه هزینه جذب مشتری میتونه کمک کنه فرآیندهای تبلیغات رو بهبود بدین و عملکرد بهتری داشته باشین
تشکر از مقاله خوبتون
سلام وقتتون بخیر باشه
بله ممنون از ثبت نظرتون